جدول جو
جدول جو

معنی لقمه خلیفه - جستجوی لغت در جدول جو

لقمه خلیفه
(لُ مَ / مِ یِ خَ فَ / فِ)
بزماورد. زماورد. نرگس خوان. نرگسه خوان. لقمۀ قاضی. نواله. میسر. مهنّا. نرجس المائده. کام. حلوائی لطیف. نوعی از حلوا به غایت نفیس. (غیاث). و رجوع به بزماورد شود:
کآن لقمۀ خلیفه که از دست اوخوری
لوزینه ای است خردۀ الماس در میان.
خاقانی.
موز بالقمۀ خلیفه براز
رطبش را سه بوسه برده به گاز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
لقمه خلیفه
بزماورد گوشت پخته و تره و خاگینه باشد که در نان تنک پیچند و نواله سازند و با کارد پاره پاره کنند و خورند در تازی لقمه الخلیفه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ خَ)
دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایر، واقع در 17هزارگزی جنوب شهر ملایر و 6هزارگزی جنوب راه شوسۀ ملایر به اراک. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و مالاریائی است. سکنۀ آن 967 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، انگور، صیفی، قلمستان و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لقمه الخلیفه
تصویر لقمه الخلیفه
لقمه خلیفه بنگرید به لقمه خلیفه
فرهنگ لغت هوشیار